سوال اول
صلح پایدار
دو شنبه 7 / 2 / 1392برچسب:, :: 19:14 ::  نويسنده : ارادتمند

فکری و اعتقادی و بالتّبع عملی پیش می‌آید وچیزی به عنوان هادی و هدایت باقی نمی‌ماند و هر کسی فهم خود را به نام دین بیان داشته و یا مطابق فهم خود رفتار می‌نماید و آنرا به قرآن نسبت خواهد ‌داد.

واگر بگویند: خیر،بلکه باید به علمای مارجوع کنند!

آن وقت پرسیده می‌شود: مگر مدعی نشدید که کتاب خدا برای رجوع کافی است؟

و اگر کافی نیست، پس چرا آورنده کتاب و آگاهان به کتاب را رها کرده و تسلیم نظر شما شویم؟

بلکه به آورنده کتاب و معادن علم و وحی رجوع می‌کنیم؟ وخداوند خود می فرماید انبیا و رسولان را برای تهذیب نفس، تلاوت آیات و تعلیم کتاب و حکمت فرستادم :

« لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ إِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ » (آل عمران، 164)

ترجمه: به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بیاموزد قطعا پیش از آن در گمراهى آشكارى بودند

 اگر کتاب به تنهایی کافی بود الآن می باید همه، عالم، عامل، عادل، متقی و مؤمن می‌شدند. پس چرا این کتاب حتی مدعیان به کافی بودن آن را هدایت نکرده است؟ اگر کتاب کافی بود، پس چرا این همه مذاهب با اختلافات اصولی و فروعی به وجود آمده است،مگر همه به یک کتاب رجوع واستناد نمی‌کنند؟ واساساًاگر کتاب کافی بود، چرا پس از گذشت 1200سال وهابیت پدید می‌آید و مدعی می‌شود که فقط ما اسلام و قرآن را می فهمیم؟
ب – دلایل قرآنی :

و اما اگر فقط به قرآن نیز اکتفا شود، باید توجه کرد که به حکم خداوند متعال در قرآن کریم، چاره‌ای جز رجوع به اهل عصمت (ع) نیست:

الف – قرآن کریم به تنهایی نازل نشده است:

خداوند متعال در قرآن کریم نفرمود که من «قرآن کریم» را به تنهایی نازل کرده‌ام.پس کتاب نیز به تنهایی برای هدایت شما کافی است.بلکه فرمود سه رکن نازل کرده‌ام که عبارتند از :

رسول، کتاب و میزان.

«‌لَقَدْأَرْسَلْنَارُسُلَنَابِالْبَینَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» (الحدید، 25)

ترجمه: به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشكار روانه كردیم و با آنها كتاب و میزان (ترازو) را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند ... .

نکته:

*- لازم به دقت است که خداوندمتعال فرمود:

رسول رافرستادم (با دلایل عقلی، معجزات و بینه‌های روشن) و به همراه او کتاب نازل کردم و نه بالعکس.
به همین دلیل پیامبر اکرم (ص) بهنگام نزدیکی رحلت خود فرمودند:

[از این سه رکن نازل شده] من از میان شما می‌روم و دو رکن سنگین دیگر را برای شما باقی می‌گذارم که عبارتند از کتاب و اهل بیتم (ع).
«وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا» (النساء،64)

ترجمه: و ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر آنكه به توفیق الهى از او اطاعت كنند و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند پیش تو مى‏آمدند وازخداآمرزش مى‏خواستند و پیامبر [نیز] براى آنان طلب آمرزش مى‏كرد قطعا خدا را توبه‏ پذیر مهربان مى‏یافتند.
«قُلْ أَطِیعُواْاللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن­تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللّهَ لاَیحِبُّ الْكَافِرِینَ» (آل‌عمران،32)

ترجمه: بگو خدا و پیامبر [او] را اطاعت كنید پس اگر رویگردان شدند قطعا خداوند كافران را دوست ندارد.

(النساء: 80) مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً

ترجمه: هر كه رسول را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده، و هر كه مخالفت كند (كيفر مخالفتش با خداست و) ما تو را به نگهبانى آنها نفرستاده‏ايم.

«وَ مَن یطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیهِم مِّنَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِیقًا * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَكَفَى بِاللّهِ عَلِیمًا» (النساء، 69 و 79)

ترجمه: و كسانى كه از خدا و پیامبر اطاعت كنند در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیكو همدمانند * این تفضل از جانب خداست و خدا بس داناست (علم او کفایت دارد).
اگر در فهم قرآن اختلاف کردیم [که کرده‌ایم] چه کنیم؟

همین که اختلافی پیش می آید، دال بر آن است که کتاب به تنهایی کافی نمی‌باشد. اما سؤال این است که به هنگام بروز اختلاف چه باید کرد؟ حکم را باید به وهابی‌ها ارجاع دهیم یا به رسول خدا(ص)؟خداوند متعال می‌فرماید که حتماً در اختلافات به رسول خدا مراجعه کنید و البته عقل نیز همین تصدیق را دارد:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا » (النساء، 59)

ترجمه: اى كسانى كه ایمان آورده‏اید خدا را اطاعت كنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت كنید پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید این بهتر و نیك‏فرجام‏تر است.
«النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِیائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِی الْكِتَابِ مَسْطُورًا» (الأحزاب، 6)

ترجمه: پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیكتر] است و همسرانش مادران ایشانند و خویشاوندان [طبق] كتاب خدا بعضى [نسبت] به بعضى اولویت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدمند] مگر آنكه بخواهید به دوستان [مؤمن] خود [وصیت‏یا]احسانى كنیدو این دركتاب[خدا] نگاشته شده است.
خداوند در آیات کریمه قرآن می فرماید :

یأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّكمُ‏ْ عَلىَ‏ تِجارَةٍ تُنجِیكمُ مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ(10)صفّ

ترجمه:اى اهل ایمان، آیا شما را به تجارتى سودمند كه شما را ازعذاب دردناك(آخرت)نجات بخشد دلالت كنم؟ (10)

تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكمُ‏ْ وَ أَنفُسِكُمْ  ذَالِكمُ‏ْ خَیرٌ لَّكمُ‏ْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (11)صفّ
ترجمه:به خدا و رسول او ایمان آرید و به مال و جان در راه خدا جهاد كنید، كه این كار ( از هر تجارت ) اگر دانا باشید براى شما بهتر است. (11)صفّ
یک عالم سنی: خداوند متعال در قرآن کریم (النساء - 59) فرمود: اگر اختلاف کردید به رسولش رجوع کنید. پس ضرورتی برای رجوع به امام که در قرآن نیامده نیست. پاسخ را از قرآن بدهید، چون حدیث را قبول ندارم.
   

«ایکس - شبهه»: آیه مبارکه‌ی مورد استناد و معنای آن به شرح ذیل است:

« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً» (النساء، 59)

ترجمه: اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! خدا و رسول و صاحبان امر خود را اطاعت كنيد. و اگر در باره چيزى به نزاع پرداختيد حكم آنرا بخدا و رسول واگذار نمائيد. اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد اين برايتان بهتر، و سرانجامش نيكوتر است‏.

و اما در مقام پاسخ به نکات ذیل کاملاً دقت و در مضامین آن تأمل نمایید:

الف - بی‌تردید او یک وهابی بوده و نه یک سنّی. اما چون می‌داند که وهابیت اساساً مذهب نیست، بلکه یک گروه جاسوسی و بنا شده از طرف ماسون‌های انگلیس می‌باشد، خود را عالم سنّی معرفی می‌کند. چرا که علمای اهل تسنن، همگی حدیث را قبول دارند و کتب حدیثی بسیار معتبری دارند که برای فهم آیات و احکام بدانها مراجعه می‌کنند.

  ب – اخیراً بسیار باب شده است که می‌گویند «قرآن را قبول داریم، ولی حدیث را قبول نداریم»! این بدان خاطر است که می‌خواهند اولاً بین مسلمانان و علوم قرآنی که معلمش رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) هستند فاصله بیاندازند و ثانیاً از این خلاء سوء استفاده نموده و خود قرآن را تفسیر به رأی کنند.

بدیهی است کسی که حدیث را قبول ندارد، باید قرآن کریم را نیز قبول نداشته باشد، چرا که قرآن به شخص وی وحی نشده است، بلکه به پیامبر اکرم (ص) وحی شده و ایشان برای ما بیان [حدیث] فرمودند و با آیات و بینات [یعنی نشانه‌ها و دلایل روشن] و نیز معجزات، بر ما [به حکم عقل] ثابت شده است که این سخنان، کلام وحی است. پس، معنا ندارد که برخی از سخنان رسول خدا (ص) را قبول داشته باشیم و برخی دیگر را تکذیب کنیم. قرآن را از کلام رسول خدا (ص) بگیریم و بعد خودش را کنار زده و مدعی شویم که «حسبنا کتاب الله» کتاب خدا برای ما کافیست و خودمان بهتر می‌فهمیم.

  ج – اما در عین حال چون گمان کرده‌اند که اگر بگویند «فقط قرآن»، دیگر هیچ استناد و استدلالی برای مسلمان و به ویژه شیعه باقی نمی‌ماند، پاسخ وی از همین قرآن کریم ایفاد می‌گردد:

ج/1: بهترین دلیل قرآنی بر وجوب و ضرورت رجوع به امام همین آیه‌ای است که ایشان برای عدم ضرورت رجوع به امام بر آن استناد نموده‌اند.

این آیه خطاب به مؤمنین، ضمن تأکید بر اطاعت از «اولی الامر» می‌فرماید: اگر در چیزی اختلاف کردید، حکم آن را به خدا و رسول بگردانید. بسیار خوب، ما نیز می‌گوییم لبیک و همین کار را می‌کنیم. اکنون ما راجع به ضرورت امامت و رجوع به امام با هم اختلاف کردیم. خوب چه باید بکنیم؟ بر اساس این آیه مبارکه‌ باید حکم آن را به خدا و رسول (ص) برگردانیم. لذا در مقام اطاعت کتاب خدا را در دست می‌گیریم و می‌رویم خدمت رسول خدا (ص) و از وی سؤال می‌کنیم: یا رسول الله (ص) پس از وفات حضرتعالی چه کنیم؟ آیا خداوند ما را رها کرده و به خودمان واگذار نموده است، یا راهنمایانی قرار داده است؟ ایشان نیز در پاسخ برای ما خطبه‌ی غدیر را [به تصریح کتب معتبر تشیع و تسنن] ایراد می‌فرمایند و ضمن تصریح و تأکید بر ضرورت تداوم هدایت توسط «امام»، جانشین بلافصل خود و ائمه بعدی تا نفر آخر را به اسم و رسم معرفی می‌کنند. و همین‌طور است راجع به سایر اختلافات. 

ج/2: آیا می‌توانیم به حکم آیه‌ی خداوند در اختلافات به رسول مراجعه کنیم، اما پس از این که ایشان حکم را بیان نمودند، بگوییم: نه دیگر، این شد حدیث و ما قبول نداریم؟! آیا جاهلانه و خنده‌دار نیست؟ آیا معتقدند که پس از وفات رسول اکرم (ص) دیگر هیچ مرجعی برای رجوع در اختلافات وجود ندارد و قرآن و اسلام دیگر تعطیل می‌شوند؟! یا خیر. بلکه ناچارند بگویند به سنت و سخن ایشان که باقی مانده است «قرآن و احادیث» رجوع می‌کنیم. و «اطعیوا الله و اطیعوا الرسول» را پس از وفات با رجوع به فرمایشات ایشان تحقق می‌بخشیم و اگر فرمود: من می‌روم و کتاب خدا و عترت را برای شما باقی می‌گذارم/ پس از من امامت باقی است/ امامت نیز من درآوردی نیست و خدا باید تعیین کند/ خداوند نیز جانشینان من را تعیین نموده و به من فرموده تا به شما ابلاغ و معرفی کنم/ من نیز ابلاغ می‌کنم که «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» - هر کس من اولی الامر او هستم، علی اولی الامر اوست و ...، دیگر چون و چرا نمی‌کنیم.

د: در ضمن در قرآن کریم تصریح شده است که در آخرت هر شخص و هر امتی را با امامش صدا می‌کنند [خواه امام باطل و خواه امام حق] تا چنان چه در حیات دنیوی به دنبال او بود، در حیات اخروی نیز با او محشور باشد. حال که هر کسی با امامش فراخوان می‌شود، آیا امام حقی وجود ندارد؟

«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً» (الإسراء، 71)

ترجمه: روزى (معاد) كه هر مردمى را با پيشوایشان (امامشان - براى بررسى حسابشان) دعوت مى‏كنيم. بعداً آن افرادى كه نامه اعمالشان به دست راستشان داده شود نامه اعمالشان را مى‏خوانند، و به قدر آن رشته باريكى (كه در وسطه هسته خرما است) در حقشان ظلم نخواهد شد.

عده‌ای می‌گویند: وجود ندارد. بدیهی است که آنان این آیه را تکذیب می‌کنند. و عده‌ای نیز می‌گویند: بر اساس این آیه روشن و آسان و واضح باید وجود داشته باشد. اختلاف را به حکم خدا و رسول او (ص) ارجاع می‌دهیم و ایشان می‌فرمایند که امام وجود دارد و آنان را معرفی می‌نمایندwww.x-shobhe.com/print1310.html
بسم الله الرحمن الرحیم

پاسخ­گویی به سؤالات اعتقادی (13) چرا به معصومین متوسل می شویم؟

چرایی توسل


سؤال:چرا ما باید التماس به ائمه کنیم تا چیزی را به ما بدهند, قبلا به بت ها التماس می­کردند و لااقل آن را می دیدند، ولی ما حتی آن­ها را نمی بینیم و انتظار به برآورده شدن حاجات داریم؟!

جواب: بت­ها موجوداتی ضعیف و بی اختیار بودند که برای بت­پرستان، هیچ نفع و ضرری نداشتند. به همین دلیل انتظار برآورده کردن حاجت از طرف بت­ها، انتظاری نابخردانه و غیر معقول بود. اما ائمه­ی معصومین (علیهم­السلام) بندگان مقرب درگاه الهی هستند. آن­ها کسانی هستند که به خاطر شدت ایمان و تقوایی که دارند در درگاه خدای تعالی جایگاهی ویژه داشته و همه­ی کمالات انسانی را بدست آورده­اند. این بزرگواران از یک طرف راهنمایی و الگویی بسیار خوب برای زندگی ما هستند، و از طرف دیگر شفیع خوبی در پیشگاه خداوند، برای جلب رحمت الهی به سوی ما می­باشند. به همین دلیل ما در مشکلات و گرفتاری­های خود به آن­ها پناه می­بریم و از آن­ها کمک می­گیریم.  توجه داشته باشیم که ائمه­ی معصومین (علیهم­السلام) با وجودی که از به ظاهر دنیا رفته­اند، و ما از نعمت دیدار آن­ها محروم هستیم، اما در واقع نزد خداوند متعال زنده هستند و شاهد بر اعمال و رفتار ما می­باشند. خداوند متعال در قرآن کریم می­فرماید: «گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده مرده­اند، بلکه آ­ن­ها زنده هستند و نزد خداوند روزی می­خورند».[1] آن­ها به همه­ی نیازهای ما توجه داشته و درخواست­های ما را نشنیده نمی­گذارند.

مطلب دیگر: همان­گونه که مراجعه به پزشک در هنگام بیماری و درخواست معالجه­ی بیماری از او نشانه­ی رشد عقلی، و مراجعه نکردن به پزشک متخصّص و درمان خودسرانه­ و غیر عالمانه­ی بیماری، نشانه­ی کم خردی انسان می­باشد؛ درخواست از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم­السلام) و التماس به آن­ها هم نشانه­ی رشد عقلی ما در شناخت راه رسیدن به خدای متعال می­باشد. آن­ها واسطه­ی فیض الهی، و وسیله­ای هستند تا ما را به قرب الهی نزدیک کنند. در قرآن کریم آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَة؛  اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا (مخالفت فرمان خدا) پروا کنید و وسیله­ای برای تقرب به او بجویید».[2] معصومین (علیهم­السلام) وسیله­ی تقرب به درگاه الهی هستند و کسانی هستند که در قرآن دستور داده شده تا به آن­ها متمسّک شویم.
موضوع شبهه: صلوات بر آل پیامبر (صلی اللـه علیه و آله) انسان را از دعا بی‌نیاز می‌كند.

روایت مورد شبهه:

عن أبی‌عبدالله، قال: «إن العبد لیكون له الحاجة إلى الله عز و جل فیبدأ بالثناء على الله والصلاة على محمد و آل محمد حتى ینسى حاجته فیقضیها الله له من غیر أن یسأله إیاها».

منابع روایت:

الكافی، ج 2، ص 363، كتاب الدعاء، باب الاشتغال بذكر الله عز و جل.

متن شبهه:

شیعیان معتقدند كه صلوات بر آل پیامبر (صلی اللـه علیه و آله) انسان را از دعا و درخواست حاجات از خدا بی‌نیاز می‌كند. آیا مسخره نیست كه شما از فردی چیزی بخواهید و انتظار داشته باشید كه چیز دیگری به شما بدهد؟

خلاصۀ پاسخ:

آنچه از ظاهر متن این حدیث به دست می‌آید تأکید بر خواندن خداوند و اشتغال به ذکر او در مقابل درخواست حاجتها و نیازها است؛ لذا اگر‌چه صلوات بر آل پیامبر (صلی الله علیه و آله) در کنار ذکر خدا و صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده است، امّا این هرگز گویای این معنا نیست که صلوات بر آل پیامبر (صلی الله علیه و آله) آدمی را از خواندن خدا بی‌نیاز می‌کند.

پاسخ كامل:

حدیثی که بر اساس آن گفته شده که صلوات بر آل پیامبر (صلی الله علیه و آله) موجب بی‌نیازی از خواندن خداوند است در کتاب کافی ذیل باب "الإشتغال بذکر الله" قرار گرفته است. همان‌طور که از عنوان باب به دست می‌آید مراد از این باب، بیان مشغول شدن به ذکر خدا است؛ لذا تعجب دارد که چگونه از این روایت مفهوم بی‌نیازی از خواندن خدا را برداشت کرده‌اند؟ در این باب 2 حدیث ذكر شده است که در حدیث اول امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: خداوند فرمود:

هر کس به خاطر مشغول شدن به ذکر من از درخواست حاجت خود صرف نظر کند، بالاتر از آنچه را که به درخواست‌کنندگان اعطا می‌کنم به او می‌دهم.

روشن است که خداوند آگاه به ضمیر افراد است و از درون انسانها و بندگان خود خبر دارد1 و احوال و نیازهای آنها را می‌داند؛ لذا چه بنده حاجت خود را بر زبان بیاورد و چه نیاورد، چه نیازهای خود را به یاد داشته باشد و چه آنها را فراموش كرده باشد، در هر صورت شرایط استجابت دعا و اعطای حاجت مهیا است و خداوند آنها را برآورده می‌سازد. یکی از شرایط استجابت دعا در این حدیث، اشتغال به ذکر خدا معرفی شده است. عین این مطلب با اندکی تغییر، در حدیث دوم که در این شبهه به آن استناد شده آورده شده است.

در حدیث دوم امام (علیه السلام) می‌فرمایند:

کسی که حاجتی دارد اگر قبل از آنکه آن را نزد خداوند مطرح کند با ثنای الهی و صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و آل او آغاز کند، حتی در صورتی که حاجت خود را فراموش کند، خداوند آن را برآورده می‌سازد.

آنچه از ظاهر متن این حدیث به دست می‌آید، تأکید بر خواندن خداوند و اشتغال به ذکر او در مقابل درخواست حاجتها و نیازها است؛ لذا اگر‌چه صلوات بر آل پیامبر (صلی الله علیه و آله) در کنار ذکر خدا و صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده است، امّا این هرگز گویای این معنا که صلوات بر آل پیامبر (صلی الله علیه و آله) آدمی را از خواندن خدا بی‌نیاز می‌کند نیست.
توسل انبیای الهی به پیامبر اسلام (صلی اللـه علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) در پیشگاه خداوند مسئله‌ای است که تنها ویژۀ شیعیان نیست، بلکه اهل سنت هم در کتابهای خود از آن یاد کرده‌اند و روایاتی را در این مورد آورده‌اند؛ از جمله سمهودی از علمای اهل سنت در کتاب وفاء الوفاء می‌نویسد:

مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر (صلی اللـه علیه و آله) و از مقام و شخصیت او هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش هم در عالم برزخ و هم روز رستاخیز.1

سپس وی روایت معروف توسل آدم (علیه السلام) به پیامبر (صلی اللـه علیه و آله) را از عمر بن خطاب نقل می‌کند:

آدم به خاطر اطلاعی که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به پیشگاه خداوند چنین عرضه کرد: «یا رب، أسئلک بحق محمد لمّا غفرت لی».2

همچنین سیوطی از قول ابن‌عباس نقل می‌کند که از پیامبر (صلی اللـه علیه و آله) دربارۀ آیۀ ﴿فتلقّی آدم من ربّه کلمات﴾ پرسیدم که مراد از کلماتی که خداوند توبۀ آدم را به خاطر آنها پذیرفت چیست؟ حضرت فرمود: «سأل بحق محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین إلّا تُبتَ علیَّ فتاب علیه».3

حاکم نیشابوری در مستدرک صحیحین آورده است:

هنگامی که آدم مرتکب اشتباه شد گفت: «یا رب، أسئلک بحق محمد لما غفرت لی»؛ آن‌گاه خداوند به او فرمود: «چگونه محمد (صلی اللـه علیه و آله) را شناختی در حالی که او را هنوز خلق نکرده‌ام آدم گفت: «زمانی که مرا خلق کردی دیدم بر پایه‌های عرش جملۀ لا إله الا الله محمد رسول الله ... نقش بسته است».4

با توجه آنچه گذشت چه مانعی دارد که انبیا (علیهم السلام)، به خاطر اطلاعی که از آفرینش ائمه (علیهم السلام) در آینده داشته‌اند و به خاطر اطلاع از عظمت و مقام این خاندان در درگاه الهی برای رهایی از هموم وگرفتاریهای خود به آنها توسل بجویند؟ آیا دلیلی بر رد آن هست؟ از طرفی باید توجه داشت که ملاک و معیار در استشفاع و توسل اعتقاد به جایگاه و نزدیکی مخلوقی خاص در پیشگاه خالق است؛ لذا همین‌که انبیا (علیهم السلام) از جایگاه و مقام والای انبیا در نزد خداوند (هرچند در آینده) اطلاع داشته باشند و به آن معتقد باشند کافی است تا به آنها متوسل شوند؛ هرچند ائمه غایب باشند.

1. وفاء الوفاء، سمهودی، ج 3، ص 1371.
2. همان.
3. الدر المنثور، ج 1، ص 135.تفسیر آیۀ 37 سورۀ بقره.
4. مستدرک صحیحین، دار المعرفه، بیروت، 1406، ج 2، ص 615.
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صلح پایدار و آدرس 14klid.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 67
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 68
بازدید ماه : 134
بازدید کل : 26151
تعداد مطالب : 460
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت